مرز اصولگرایی و اصلاح‌طلبی پس از انتخابات به هم ریخت/ نگران روی کار آمدن ضدانقلاب‌ها هستیم/ اعتراض ف
فرهنگی،اجتماعی
هروقت دیدی تنها شدی بدون خدا همه رو بیرون کرده تا خودت باشی و خودش ...
درباره ما

به وبلاگ من خوش آمدید
نویسندگان
لینک های ویژه
پیوندهای روزانه
طراح قالب
ثامن تم
دیگر امکانات

آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 179
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1


مطالب اخیر وبگاه
با سیاست انتخاب نامزد واحد اصولگرا که از سوی برخی از دیگر رقبای اصولگرای وی نیز تقویت شد، مرزبندی‌های خاص با دیگر احزاب و جریانات اصولگرا و فراکسیون‌های اصولگرا در مجلس، تغییر در اعضای شورای فقهی و خروج برخی اعضای اصلی از این جبهه، انتقاد از رویکردهای دولت یازدهم و مخالفت با برخی وزرای پیشنهادی رئیس‌جمهور و ده‌ها موضوع دیگر، مسائلی است که اکنون با گذشت زمان و فرو نشستن
من از عملکرد تيم هسته‌اي نگران نیستم، کشوری که ولایت دارد ذلت ندارد. امام مي‌فرمودند مملکتی که شهادت دارد، اسارت ندارد. حالا این که محرمانه باشد یا غیرمحرمانه و محتوا چه باشد، بالاخره یک ساختارهای قانونی در کشور وجود دارد. این ها نظارت می کنند و آن تیم مذاکره کننده در کلانش، خارج از این چهارچوب‌ها نه می تواند تصمیمی بگیرد و نه می تواند اقدامی بکند.
گروه میبدما-جبهه پایداری انقلاب اسلامی جبهه سیاسی نوپایی است که از همان بدو تأسیس در ششم مردادماه سال 1390 و پس از واقعه معروف به خانه‌نشینی محمود احمدی‌نژاد، با فراز و نشیب فراوان و حواشی متعددی همراه بوده است. این حواشی، با فرارسیدن موسم انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و انتخاب کامران باقری لنکرانی به عنوان نامزد این جبهه و سپس جایگزینی آن با سعید جلیلی، به اوج رسید.
عدم همراهی این جبهه
برخی گرد و غبارها، راحت‌تر می‌توان درباره آنها حرف زد.
"سید امیرحسین قاضی‌زاده" سخنگوی جبهه پایداری انقلاب اسلامی، با تواضع و روی باز، دعوت "مشرق" را برای گفت‌وگوی تفصیلی پذیرفت و ساعتی را میهمان ما شد؛ شما هم میهمان این گفت‌وگوی تحلیلی و تفصیلی باشید.

*****

* در ابتداي مصاحبه بپردازيم به بازخواني جلسات راي اعتماد مجلس به كابينه يازدهم، آقاي زاكاني بعد از جلسات رأی اعتماد به کابینه آقای روحانی بحثي را مطرح كرده‌اند در مورد لابي‌هاي گسترده آقاي باهنر در مجلس براي آقاي زنگنه و ديگر وزراي كابينه يازدهم، چه اتفاقاتي در لابي‌هاي مجلس براي رأي اعتماد به وزرا انجام گرفت؟


برنامه و ساختار فراكسيون اصولگرايان اين بود كه حداكثر هماهنگي را با فراكسيون رهروان ولايت در رابطه با راي اعتماد داشته باشد. در همین راستا، فراكسيون اصولگرايان برای ایجاد ارتباط و هماهنگی با رهروان، تلاش كرد تا آقاي دكتر حدادعادل با آقاي لاريجاني در اين رابطه صحبتي داشته باشند.



شوراي مركزي فراكسيون اصولگرایان با بعضي از اعضاي شوراي مركزي فراكسيون رهروان نیز دراین زمینه صحبتي داشتند و تلاش شد كه توافق نظری در این خصوص اتفاق بيفتد. اما شما وقتي كه آرا را تجزيه و تحليل مي‌كنيد، [رأي اعتماد] به سه تركيب و يا سه جزء مي‌رسيد. يك 105 رأي مي‌بينيد و يك 120 رأي مي‌بينيد و يك 60 رأي، که این تفکیک نسبت مرز فتنه در آرای نمایندگان مشخص بود.

در واقع از مجموع 285 رأيي كه داده شده، يك 120 رأي و يك 105 رأي و يك 60 رأي مي‌بينيد که به نسبت مرز فتنه يعني كساني كه ردپايي از آنها در فتنه ديده مي‌شد و يا متهم بودند و يا اينكه بخشي از اتهام‌شان موضوع فتنه بود واکنش متفاوت نشان دادند.

120 رأي آنهايي هستند كه به افرادي كه اتهام فتنه دارند به هيچ يك رأي ندادند، و حدودا هشت نفر از وزراي پيشنهادي شامل اين موضوع مي‌شدند، 105 نفر به همه رأي دادند و بناي‌شان اين بود كه به همه رأي بدهند و 60 نفر باقي‌مانده به بعضي‌ها رأي دادند و به بعضي‌ها رأي ندادند.

تكليف 120 رأي و 105 رأي مشخص است، احتمالا 105 نفر كساني هستند كه قصد تشكيل فراكسيون اعتدال در مجلس را کرده بودند و موضع آنها حمايت كامل از دولت آقاي روحاني بود. به نظر من آن 60 نفر كساني هستند كه وابستگي‌هاي جرياني يا شخصي به برخی بزرگان اصول‌گرايان سنتي داشتند كه موجب شد به آنهايي كه به جريان اصول‌گرايي نزديك‌تر بودند (نه اينكه خودشان اصول‌گرا باشند) رأي بدهند و بعضي ديگر رأي ندهند.

طبيعتا اين مجموعه‌اي كه آقاي دكتر زاكاني فرمودند، شامل اين 60 نفر مي‌شود، يعني مديريت آن 60 نفر و تلاشي كه بعضي از شخصيت‌ها مثل آقاي مهندس باهنر انجام دادند روي دايره اين شصت نفر موثر بود كه باعث شد بعضي از اين افراد مثل آقاي زنگنه و يا آقاي آخوندي رأي بياورند و آقاي نجفي و آقاي ميلي منفرد رأي نياورند.

* تعداد نمايندگان فراكسيون رهروان ولايت كه مسئله فتنه برايشان جدي‌تر بود چند نفر بود؟

با اين تحليل 20 الي 25 نفر از فراکسیون رهروان بودند که مسئله فتنه را اهمیت ویژه می دادند.

* يعني با فراكسيون اصول‌گرا در واقع شما چند تا رأي داشتيد؟

ما روي هم 120 رأي داشتيم.

* آن 60 نفري كه شما فرموديد، همه زير نظر آقاي باهنر بودند؟


نمي‌خواهم اين را بگويم. بالاخره نظر آقاي باهنر برايشان مهم بود، البته تنها آقاي باهنر نبودند. افراد دیگری هم بودند.

* اين 60 نفر نسبت به آقاي لاريجاني و آقاي باهنر چه تعاملی داشتند؟ آیا اختلاف نظری میان آقایان باهنر و لاریجانی وجود داشت؟

اعضای فراكسيون رهروان ولايت مجموعاً آقاي لاريجاني را به عنوان ليدر خودشان قبول دارند پس بنابراين چه آن 25 نفر، چه آن 60 نفر و چه آن 105 نفر در موضع‌شان نسبت به آقاي دكتر لاريجاني تفاوتي نمي‌بينيم، اما در موضوع اينكه تبعيت کامل داشته باشند در اعمال نظرات آنها در عرصه رأي‌گيري خب اینطور نیست، به هر حال برخی نمایندگان نظر مستقلی دارند، آنهایی که براي خودشان استقلال نظري دارند در مواقع مختلف خودشان تصميم مي‌گيرند.

* اصلاح‌طلبان هم جزو اين 105 نفر فراکسیون رهروان هستند؟


بله خيلي از دوستان اصلاح‌طلب هم عضو فراکسیون رهروان هستند، اگر به ياد داشته باشيد طبق آماري كه در اول دوره داده بودند 220 نفر اصولگرا به مجلس راه يافتند بقيه يا مستقل بودند و يا اصلاح‌طلب بودند، اما از 280 نفر نماينده مجلس 100 نفر عضو فراكسيون اصول‌گرایان شدند و 180 نفر هم عضو فراكسيون رهروان ولايت شدند، معني‌اش اين است كه كساني كه مي‌گفتند ما مستقل هستيم و يا اصلاح‌طلب هستيم در عضويت فراكسيون رهروان ولايت شدند.

* با توجه به اظهارات جنابعالي، مشخص مي‌شود كه فراكسيون اصول‌گرايي به پنج تا شش نفر نمي‌خواست رأي اعتماد بدهد، اين برداشت صحيح است؟


فراكسيون اصول‌گرا تصميم گرفتند كه به پنج نفر حتما رأي بدهند و به پنج نفر هم حتما رأي ندهند، پنج نفري كه نمي‌خواستند رأي بدهند آقاي زنگنه، آقاي آخوند و آقای میلی منفرد، آقای نجفی، آقای سلطانی‌فر بودند که رأي نياوردند و آن پنج نفری هم كه بالاترين رأي را آوردند همان كساني هستند كه مي‌خواستيم كه حتما به آنها رأي بدهيم. بقيه وزرای پیشنهادی را هم به عهده تشخيص دوستان گذاشتيم.

دليل اينكه تصمیم گرفتیم به آن پنج نفر حتما رأي بدهيم و مشاهده كرديد كه رأي تاريخي آوردند كه رأي اين پنج نفر در طول انقلاب بي‌نظير است اينكه ما به دولت بگوييم كه موضع تعاملی نسبت به دولت داریم. ما نمی‌گوییم چون رئيس‌جمهور كانديداي ما نبوده است الان كه رأي آورده است ما كليت دولت را هم قبول نداريم، بحث ما سر عملكرد افرادی است که به عنوان وزرای پیشنهادی به مجلس معرفی شدند.

ما هیچ‌گاه نسبت به دولت موضع نگرفتیم، موضع ما نسبت به اشخاص بود و اگر دولت مثل آن پنج نفر كه بیشترین آراء را کسب کردند، ساير افراد را هم معرفي مي‌كرد فراكسيون اصول‌گرا حتما به آنها هم رأي مي‌داد. همين دولت آقای روحانی که آقاي دهقان، آقاي رحماني فضلي و آقاي طيب‌نيا معرفي كرده است اگر آن ده تا پانزده نفر ديگر را حتي نه مانند آنها، مانند آقاي پورمحمدي معرفي مي‌كرد كه دويست و اندي رأي دادند باز هم مجلس و فراكسيون اصول‌گرا به آنها رأي مي‌داد، بخش اعظم فراكسيون اصول‌گرا به آنهایی كه بالاي 200 عدد رأي آوردند رأي داده‌اند.

* نمایندگان فراکسیون رهروان هم چنین نظری داشتند؟

در مورد سه وزيری كه رأی اعتماد نگرفتند، حتماً فراكسيون رهروان ولايت هم به آنها رأي نداده‌اند كه آنها افتاده‌اند و الان ما خوشحال هستیم كه آن بخش اعظم این فراکسیون موضع اصول‌گرايانه گرفته‌اند، حتي كساني كه تحت مديريت‌ آقای مهندس باهنر هستند هم به خيلي‌ از اين افراد مثل آقاي ميلي‌منفرد رأي نداده‌اند.

ما اگر جنبه آقاي زنگنه را بيان مي‌كنيم بالاخره بايد اين جنبه‌اش را هم بيان كنيم، درست است كه موضع اعضای فراکسیون رهروان در مورد آقاي زنگنه را ما نپسنديديم، اما موضع خوب آنها در مورد سه نفری که موفق به کسب رای اعتماد نشدند را می پسنديديم و از این دوستان تشكر هم مي‌كنيم.

چون چارچوب‌ها مشخص است اگر كسي دوباره از همان جنس معرفي شود فكر مي‌كنيم، قطعاً مجلس باز هم رأي ندهد.

* بعد از ماجراي رأي اعتماد، ظاهرا اختلافاتي در فراكسيون رهروان ولايت به‌وجود آمده است، از رهروان ولايت كسي وارد فراكسيون اصول‌گرايي هم شده است؟

ببينيد ما يك رويه‌اي داريم اين منطق را به رأي مي‌گذاريم وقتي استقبال نسبت به آن بيشتر مي‌شود اين‌طور فكر مي‌كنيم كه احتمالا اين منطق پايدار و ثابت ما بيشتر مورد قبول واقع شده است. به نظرم در فراکسیون اصولگرایان رشد داشتيم.

اقبالي كه صحن علني مجلس از مواضع فراکسیون اصولگرایان در جلسه رأی اعتماد نشان داد، رشد فراكسيون اصول‌گرایان را نشان می‌دهد. اما اينكه ما عضوگيري بكنيم و اعضاي‌مان را زياد كنيم را نرفتيم ثبت كنيم ولی این را نیز بگویم که کسانی هستند که در نظرات با فراكسيون اصول‌گرايي همراهي مي‌كنند و در حال حاضر تعداد كساني كه ما را همراهي مي‌كنند بيشتر شده است.



* در حال حاضر براي رأي اعتماد به سه وزير باقي مانده خط قرمزي هم وجود دارد؟

ما از اول هم گفته بوديم فتنه خط قرمز ما برای رأی اعتماد است، بيانيه‌اي كه فراكسيون اصول‌گرايان داد در همین خصوص بود، اعضاي فراكسيون رهروان ولايت هم بارها مصاحبه كردند، سخنگويشان مصاحبه كرد و همین موضوع را تأکید کرد که فتنه خط قرمز است.

بالاخره وقتي سخنگوی فراکسیون رهروان موضعی می‌گیرد ما به عنوان حرف فراكسيون برداشت مي‌كنيم، سخنگوي‌شان رسما اعلام كرد كه فتنه براي‌شان مرز است و ما تعجب كرديم كه چرا بعضي‌ها كه در فتنه نقش جدي و معلومي داشتند بعضي از دوستان در فراكسيون رهروان ولايت به آنها رأي اعتماد دادند، در حالي كه جمع‌بندي كلي‌شان اين بود كه به آنها رأي ندهند و اين سوال در حال حاضر مطرح است.

* تخصص و كارامدي نزد نمايندگان مجلس در ماجراي رأي اعتماد، چه اولويتي داشته و دارد؟

خیلی مهم است. ما متأسفانه در اين انتخابات از اين نظر يك برگشت به عقب كرديم، به طوري كه ما الان نگران اين هستيم كه ضدانقلاب‌ها سركار بيايند يعني داخل شاخص‌هاي بديهي‌تر گير كرديم تا يك سطحي بالاتر را بخواهيم. مثل اينكه اول انقلاب است و انقلاب تازه به پيروزي رسيده است و يك عده با سابقه عضويت در حزب رستاخيز و كمونيست و دموكرات و... مي‌خواهند بيايند و امور و كارهاي مملكت را به دست بگيرند و ما بايد نگران اين باشيم كه آنها نيايند تا بعد كه ببينيم آن فرد چقدر كارآمد است يا كارآمد نيست چقدر توانمند است و يا توانمندي ندارد.

ما در شرایط کنونی می‌خواهیم كار مملكت راه بيفتد و نمي‌خواهيم توقف ايجاد كنيم و اگر از آن زاويه بخواهيم نگاه كنيم بحث‌هاي خيلي جدي‌تري است شايد، مجلس بخواهد محكم در اين شاخص‌ها بايستد كه بايد ايستادگي كند خوب تعداد بيشتري از افراد كابينه رأي نمي‌آوردند، مجلس خيلي تنازل كرده است.

* برخی معتقدند که برخی اظهارنظرهايي که از بعضي از وزرا شنيده مي‌شود از حوزه تخصصي‌شان دور است و مشخص مي‌شود كه وزير خيلي به اين مباحث احاطه‌اي ندارد؟ چرا چنين وزرايي تأييد صلاحيت شدند؟

بحثي كه در مورد كارآمدي فرموديد، خب ما در همین زمینه دو سه وزيري را مشاهده می کنیم كه از يك حوزه تخصصی ديگري برداشته‌اند و در يك حوزه ديگر گذاشته‌اند. تمام آن اتهامات و درگيري‌هايي كه مجلس با آقاي احمدي‌نژاد داشت به طريق اولی در اين دولت، آدم شاهد است كه تكرار مي‌شود.

دولت اصرار بر استفاده از افرادي را دارد كه یا افكار عمومي با آنها مخالف است و يا مجلس؛ مثل حكمي كه براي معاونت پارلماني زده شده است، مثل حكمي كه براي نجفي زده شد. مگر دعواي ما با آقاي احمدي‌نژاد سر چي بود؟ سر اين بود كه ما مي‌گفتيم آقای احمدی‌نژاد براي حفظ چند نفر مملكت را به چالش كشانديد، الان هم آن قضيه دوباره تكرار در حال تکرار است، استفاده از افرادي به غير از تخصص‌هاي خودشان يكي از معضلات ما بود.

ما براي چه چيزي در دوره قبل به آقاي علي‌آبادي براي وزارت نيرو رأي نداديم، آقاي علي‌آبادي حزب‌اللهي بود، اصول‌گرا بود. ما به ايشان رأي نداديم چون مي‌گفتيم معني ندارد شخصي را از ورزش بياوريد داخل وزارت نيرو استقرار دهيد. حتي مجلس اصول‌گرا آن سخت‌گيريی كه نسبت به دولت اصول‌گرا داشت، آن سخت‌گيري را در مورد دولت غيراصول‌گرا كنار گذاشته است و اين انصاف رسانه‌ها است كه بايد اين مسئله را بازبيني كنند و به علت آن پي ببرند كه چرا اين‌طور شده است.

علت شكست اصول‌گرايان در اين دوره از انتخابات نیز همین درگيري مداوم مجلس و دولت با هم بود که مردم را خسته كرد، حقيقت ماجرا اين است.

* درباره رأی اعتماد به سه وزير پيشنهادي، پیش بینی جنابعالي چيست؟ نظر مجلس درباره وزراي پيشنهادي چيست؟ آيا اصولگرايان جلسه‌اي براي بررسي سوابق اين افراد تشكيل داده‌اند؟

هنوز وارد جزئیات بررسی سوابق این افراد نشده‌ایم، قرار است فراکسیون اصول‌گرایان جلسه بگذارند با توجه به دانسته‌ها افراد و اطلاعات به دست آمده، تصمیم بگیریم؛ بنابراین من نمی‌توانم بگویم که ما به این سه نفر رأی می دهیم یا نه. چون فراکسیون هنوز در موردشان تصمیم نگرفته است.

* با توجه به اينكه سه ماه از تشكيل دولت گذشته و اسامي اين اشخاص در رسانه‌ها مطرح بوده‌اند، نظر كلي مجلس درباره اين افراد چيست؟


اسمي از آقاي فرجي‌دانا نبوده است، در رابطه با عملکرد مابقي نيز فقط می توانیم به اظهارنظر در مورد عزل و نصب‌های شان بپردازیم، با توجه به زمان گذشته، عملکرد معنی ندارد و نمي توانيم بگوییم عملکرد خوب بوده یا بد بوده است. عمل مثبتی در آن حوزه انجام داده اند یا نه؟ تنها نکته‌ای که می‌ماند و ما بتوانیم قضاوت کنیم این است که از چه کسانی استفاده کرده‌اند، در این مدت یا چه تغییراتی داده‌اند. این را می‌شود بحث کرد.

بنابراین یکی سابقه این افراد است. به خصوص ارتباط‌شان با فتنه و میزان فعال بودن آنها. دوم تیمی که به کار گرفته‌اند. آیا این تیم، تیم کاری و ایمانی هست یا خير؟

سؤال پیرامون سه وزير پيشنهادي بسيار زیاد هست و فکر نمی کنم هیچ کدام از این سه بزرگوار کار ساده ای داشته باشند، منتهی شرایط شان با همدیگر متفاوت است. یعنی بعضی ها سؤالات بیشتری پیرامون شان وجود دارد. بعضی ها كمتر.

نکته دوم این که رفتار دولت به خصوص در نصب استاندارها، حساسیت هایی را در مجلس ایجاد کرده است. و بعد هم منصوب کردن بعضی از افراد همچون متحصنین مجلس ششم به عنوان معاونان وزیر، مدیران اجرایی كه دوران اصلاحات در همراهی با متحصنان و مقابل نظام از مسؤولیت‌شان استعفاء داده‌اند، از مسائلي است كه مجلس به سادگي از كنار آن عبور نخواهد كرد.

دور اول مجلس با خوش بینی به وزراء رأی داد، یعنی بنایش را بر صحت گذاشت مگر اینکه افرادی واقعاً مشکل داشتند ولي با گذشت زمان، دولت مقداري از آن خوش بینی را که در دور اول بوده، از بین برده است.

ظاهراً اکثر انتصابات این دولت، اصلاح‌طلبانه است. خروجی دولت به سمت جریان اصلاحات و آقای هاشمی است و اين مسائل نگرانی مجلس را تشدید کرده است. عملکرد سایرین به خصوص در حوزه انتخاب استانداران هم نگرانی‌های مجلس را افزايش داده است؛ این را اضافه کنید به حوادثی که الان حول و حوش مذاکرات دارد در حال انجام است، اخبار ضد و نقیضی که شکل می گیرد و طبیعتاً عموم مجلس را در موضع ابهام و انتقاد گذاشته است.

در فضاي فعلي، شما کمتر موضع همراهی از مجلس می بینید. بیشتر موضع، موضع ابهام و یا انتقادی است. در مجموع، فکر می‌کنم شرایط این سه نفر نسب به قبل سخت‌تر شده است به جای اینکه آسان‌تر شود. یعنی گذر زمان کارها را ساده‌تر نکرده بلكه سخت‌تر کرده است.

* پیش‌بینی می‌کردید آقای توفیقی معرفی نشوند؟

دولت کار عاقلانه‌ای کرد، آقای توفیقی وضعيتش مشخص بود، مگر اینکه می خواستند شخصي را بفرستند روی مین بنابراين مي‌بايست سه ماه دیگر با سرپرست وزارت علوم را اداره مي‌شد.

* در انتخابات رياست جمهوري، تصور مي‌كرديد نامزد جبهه پايداري به این میزان رأي بياورد؟

رفتارشناسي مردم ايران در انتخابات يك بحث جدي جامه‌شناختي دارد، تحليلي كه من انجام مي‌دهم برداشت خودم است و اصراری هم نمي‌كنم كه درست است؛ اما براي اين موضوع قرائني دارم كه مي‌گويم.

ما خلأ يك حزب و جريان سياسي داراي برنامه و داراي نيروي اجرايي همچون حزب جمهوري اسلامي ايران را که رئیسش شخصيتي مثل شهيد بهشتي است و برنامه‌هايش در عرصه‌هاي مختلف مشخص است، احساس می‌کنیم.

بنابراين ما كانون‌هاي مولدي براي اينكه اعتماد عمومي را نه به اشخاص بلكه به برنامه‌ها و جريان‌ها ايجاد كند، نداريم؛ مفاهيم كلي تحت عنوان اصلاح‌طلبي و اصول‌گرايي داريم كه اين مفاهيم هم در افكار عمومي به شدت به هم ريخته است. چون بسياري از شخصيت‌هاي اصول‌گرا مي‌آيند و در صحنه سیاسی کشور حرف‌هاي اصلاح‌طلبانه مي‌گويند.

در سامانه فكري شما آقاي جنتي به عنوان وزير ارشاد يك شخصيت اصول‌گرا محسوب مي‌شود اما صحبت‌هايي كه مي‌كند در حوزه فرهنگ و هنر اصلاح‌طلبانه است به همين خاطر شما از این نوع صحبت‌ها تعجب مي‌كنيد؛ پس بنابراين مرزهاي اصول‌گرايي و اصلاح‌طلبي به هم ريخته است بخصوص در انتخابات مجلس نهم این شدت گرفت.

برخی  شخصيت‌ها محوريت جريانات شدند، در صورتی که جريان‌ها بایستی محور قرار گیرند و  شخصيت‌ها تابع آن باشند. يك سري افراد به نام آقاي دكتر احمدي‌نژاد، به نام آقاي دكتر لاريجاني، به نام آقاي دكتر قاليباف اينها شدند محور جريان‌سازي، شدن شخصيت‌هاي سياسي و يك سري هوادار براي خودشان پيدا كردند، البته در طول دو سال گذشته تلاشي در بين اصول‌گرايان و اصلاح‌طلبان اتفاق افتاد كه دوباره جريانات بازسازي شوند اما در حال حاضر ما مخلوطي بين اين دو را داريم؛ در چنين فضايي مردم براساس برهان خلف تصميم مي‌گيرند. يعني از وضع موجود ناراضي‌اند از وضع اقتصادي، فرهنگي، سياسي ناراضي‌اند و آن كسي كه بيشتر مخالف اين وضع شناخته شود، مردم به او رجوع مي‌كنند، اين را در رأي به آقاي هاشمي رفسنجاني، در رأي به آقاي خاتمي و در رأي به آقاي احمدي‌نژاد هم مي‌بينيم.

يعني رأي به آقاي احمدي‌نژاد، رأي نه به آقاي هاشمي بود و رأي به آقاي خاتمي هم رأي نه به آقاي هاشمي بود. چون آقاي ناطق به عنوان كانديداي وضع موجود تلقي شد، مردم بر اساس برهان خلف به کاندیدای مخالف وضع موجود رای دادند. درست مثل اين‌سري كه آقاي جليلي به عنوان كانديداي وضع موجود جا انداخته شد و گفتند که اگر بخواهد وضع موجود ادامه پيدا كند نمادش آقاي جليلي مي‌شود، به اين صورت در افكار عمومي جا انداختند و به آقای دکتر روحانی به عنوان مخالف وضع موجود رأي داده شد.

اين اتفاق نه راي به اصلاح‌طلبي است و نه رأي به اعتدال است، مردم براساس برهان خلف تصميم گرفتند که به آقای روحانی رای دهند.

به نظرم، با همين شرايطي كه پيش مي‌رود، با همين رفتاري كه در حال حاضر دولت پيش گرفته است بخواهد ادامه بدهد و همچنین احزاب همين وضعي را داشته باشند كه الان دارند، باز مردم چهار يا هشت سال ديگر بر اساس برهان خلف رأي خواهند داد.



* شما تصور مي‌كرديد كه نامزد جبهه پايداري در انتخابات اين مقدار رأي را بياورد؟ و توقعي كه از نتيجه انتخابات داشتيد منطبق بر واقع بود؟

نگاه كنيد ما به طور اصولي نامزدي تحت عنوان جبهه پايداري در انتخابات نداشتيم.

* يعني شما آقاي جليلي را نامزد جبهه پایداری در انتخابات نمي‌دانيد؟

من عرض كنم كه جبهه پايداري رويكردش يك رويكرد تكليفي است چهار استراتژي، 9 ماه قبل از انتخابات براي خودمان تعريف كرديم. اول، اينكه ما گزينه داشتيم. دوم، ما به گزينه اصلح در وضع موجود برسيم. سوم، اگر به گزينه اصلح نرسيم، گزينه‌هايي همتراز باشند كه بتوانيم معرفي كنيم. چهارم، از يك كسي يا جرياني احساس خطر بكنيم. مثلا فرض كنيد سال 88 است ما اصلا با آقاي احمدي‌نژاد كاري نداريم ولي از طرف جناح فتنه احساس خطر مي‌كنيم، وظيفه‌مان اين است نسبت به وضع پیش آمده احساس خطر کرده و مردم را هوشيار كنيم.

ما سعي كرديم موضوع اول شكل بگيرد كه شكل نگرفت، يعني آقاي دكتر لنكراني به عنوان گزينه اصلح جبهه پایداری در وسط ماجرا از صحنه كنار رفت، آقاي دكتر جليلي هم به خاطر دعوت ما نبود كه آمد و پا به عرصه گذاشت ایشان براساس تشخيص خودشان به عرصه آمدند.

 آقای جلیلی تشخيص دادند كه بيايند و مستقل هم آمدند و نخواستند به عنوان وابسته به یک جريان فكري - سیاسی در عرصه انتخابات شركت كنند. شما اين تفاوت را بين آقاي عارف و آقاي روحاني هم مي‌بينيد، آقاي روحاني از اول مي‌گفتند كه من مستقل هستم، درست است كه كساني از ايشان حمايت مي‌كردند ولي ايشان خودشان را مستقل مي‌دانستند، آقاي عارف مي‌گفتند كه من اصلاح‌طلب هستم و گزينه اصلاح‌طلبان هستم. براي اينكه این موضوع به اصطلاح در ذهن جا بيافتد اين مقايسه شايد مقايسه خوبي باشد؛ ما در مورد آقاي جليلي استراتژي دوم را انتخاب كرديم، يعني ما گزينه نداشتيم و در بين هشت گزينه موجود بررسي كردیم و انتخاب كرديم.

* يعني گزينه رسمي شما آقاي لنكراني بود؟

بله، اگر آقاي دكتر لنكراني مي‌آمدند مي‌توانستيم بگوييم كه جبهه پايداري گزينه‌اي معرفي كرده است اما در مورد آقاي جليلي ما گزينه اصلح را انتخاب كرديم. اگر آقاي جليلي نبود احتمالا از آقاي حداد حمايت مي‌كرديم اگر آقاي حداد نبود شايد به استراتژي سوم مي‌رسيديم، مثلا مي‌گفتيم به اصولگرايان موجود رأي بدهيد.

* به چه كسي مي‌رسيديد؟

چون در اين مورد بحث نكرديم من نمي‌توانم به شما چيزي بگويم. ولي قطعا در آنجا مي‌گفتيم كه بين دو اصول‌گرايي كه وجود دارد به يك كدام رأي بدهيد يا اینکه تلاش مي‌كرديم اجماعی میان اصولگرایان باقی مانده صورت بگیرد، البته آقايان در آن ائتلاف سه نفره حرف‌شنوي از ما نداشتند كه به مشورت‌هاي جبهه پايداري گوش بدهند ولی در هر صورت ما مي‌گفتيم كه از بين اصول‌گرايان به يكي رأي بدهيد.
 
اما در مورد آقاي جليلي، براي ما استراتژي دوم اتفاق افتاد يعني ما ارزيابي كرديم به همين خاطر هم يك فاصله 10 روزه بين انصراف آقاي دكتر لنكراني و معرفي رسمي آقاي دكتر جليلي به عنوان كانديداي مورد حمايت جبهه پايداري افتاد.

آن 10 روز زماني بود كه جبهه پایداری موضوع را ارزيابي مي‌كرد بخصوص وقتی با آيت‌الله مصباح جلسه گذاشتیم و نظر ایشان را گرفتیم، تقریبا 10 روزي طول كشيد که پس از آن جلسه تصمیم نهایی را اعلام کردیم.

حالا اينكه شما سوال می پرسید که آیا تصور مي‌كرديد كه 4 ميليون رأي مي‌آوريد یا نه پاسخ متفاوت است.

نگاه كنيد ما هيچ محاسبه سياسي در كارمان نيست به همين دليل هم محكوم هستيم، در حال حاضر محكوميت جبهه پايداري در رفتار سياسي‌اش اين است كه به پيروزي فكر نمي‌كند به همين خاطر وحدت‌شكني مي‌كند و اعتراض دیگران اين است كه اگر شما محاسبه سياسي بكنيد جور دیگری رفتار مي‌كنيد.

* نظر شما درباره نقدی که به جبهه پایداری درخصوص وحدت شکنی وجود دارد، چيست؟


مجلس نهم مجلس اصول‌گرا است و 220 نفر از اصول‌گرايان در فرآيند وحدت به مجلس آمدند 50-60 نفر از آنها بيشتر از جبهه پايداري نيستند خيلي‌ از آنها نیز مشترك بودند، يعني اگر بخواهيم بگوييم كه فقط و ‌فقط از جبهه پايداري به مجلس آمده‌اند شايد 25-30 نفر باشند؛ پس در يك ساز و كار وحدتي 220  نفر نماينده اصولگرا به مجلس آمدند، این 220 نفر منهاي 180 نماینده ای که از  جبهه متحد به مجلس آمدند و جبهه متحد با همين نگاه از آنها حمايت كرده است الان رفتارشان در مجلس اصول‌گرايانه است؟! اگر هست چرا باز اين اتفاقات مي‌افتد؟ اين تئوري صالح مقبول کمر انقلاب را 30 سال است که دارد مي‌شكند، چون ما هميشه به آدم‌هايي تنازل كرده‌ايم كه اين اشخاص خودشان را توانسته‌اند بهتر به ما معرفي كنند و شهرتي دست و پا كنند و هيچ تعهد روشني به يك تفكر متقن سياسي از خود نشان نمي‌دهند و همین اشخاص هستند که در دقايق 90 سياسي چرخش مي‌كنند.

حالا اختلافات ما در مجلس بعضا بين دو اصول‌گراست که ما با آن كاري نداريم، ولی شما در حال حاضر شوراي شهر تهران را ببينيد اين افرادي كه چرخش كردند به يك اصلاح‌طلب مارك‌دار در شورای شهر رأي دادند، مگر با عنوان اصولگرایی نیامده بودند؟ شما سوال مي‌كنيد چرا در مجلسی که دست اصولگرایان است، به زنگنه رأي اعتماد مي‌دهند؟ بالاخره فتنه مرز اصول‌گرايي است يا نه؟ فتنه مرز روشن اصول‌گرايي است، مرز روشن انقلابي و ضد انقلابي بودن است.

آن كسي كه در جريان فتنه فعال بوده است ضدانقلاب است، چون تا مرز براندازي رفته است و دنبال براندازي بوده است اما زورش نرسيده است كه براندازي را انجام دهد، این خيلي روشن است. همان‌ اتفاقي كه مدتی پیش در شوراي شهر تهران افتاد را مرور کنید، اگر اصول‌گراياني كه در ليست اصول‌گرايان بوده‌اند و توسط اصول‌گرايان رأي آوردند و به شوراي شهر رفتند، اگر به آقاي مسجدجامعي رأي نمي‌دادند الان آقاي مسجدجامعي رئيس مي‌شد؟ شما باز هم مي‌گوييد از اين تيپ اشخاص بايد حمايت كنيم كه آنها بروند در دقايق 90 با زدوبند و فشار و... چرخش كنند.

ما اصلا معتقد به اين روش نيستيم، نباید مردم را گول بزنيم مردم می خواهند  به آرمان اصول‌گرايي رأي ‌دهند ولی متاسفانه ما به آنها مصداق اشتباهي معرفي مي‌كنيم. ما اگر شفاف و خالص با مردم صحبت كنيم، آنها مطمئنا اعتماد می کنند، الان بله اقليت هستيم، حتما شفاف بودن هزينه دارد ولي مردم وقتي انسجام در فكر و روش ما ببينند بعد از 10-12 سال اعتماد مي‌كنند. ولي ما قاطي مي‌كنيم مخلوط مي‌كنيم، آدرس را اشتباهي مي‌دهيم، چرا مردم از ما برمي‌گردند؟ چرا مردم از ما برگشته‌اند؟ چرا مردم به اصول‌گرايان در همين انتخابات «نه» گفتند. به‌خاطر اينكه ما چهره‌هايي را به عنوان اصول‌گرا به مردم معرفي كرديم كه در آرمانشان اصول‌گرا نيستند، در رفتارشان اصول‌گرا نيستند. بعد مردم فكر مي‌كنند اصول‌گرا يعني همين! مثل آن چيزي كه از اسلام به مسلمين داريم ارائه مي‌كنيم.

شما برويد به جهان غرب، اسلام را به رفتار وهابي‌هاي سلفي مي‌شناسند، آیا اسلام اين است؟ منطق ما در عمليات سياسي اين است؟ به نظرم ما در ابتداي كار حتما در اقليت هستيم، حتما اين حرف‌هاي ما مخاطبان خاص خواهد داشت، اما، اگر ما اصرار داشته باشيم به معرفي چهره‌هاي منطبق بر آرمان و مردم لذت مديريت آنها را بچشند، مديريت جهادي، انقلابي، ايماني را بچشند، صداقت در رفتار، پاكدستي را ببينند حتما آن را تایید خواهند کرد و به آن روی خوش نشان خواهند داد.

البته خود جبهه پايداري گاهي اوقات در تشخيص مصاديقش اشتباه مي‌كند، نمي‌خواهم این موضوع را رد كنم؛ اما بنای جبهه پایداری بر اين است که به سمت معرفی مصادیق صحیح حرکت کند. ما برای این کار برنامه اجرايي داشته باشيم، حالا چه كار كنيم، چه‌قدر از سوابق را اندازه‌گيري كنيم، چه آزمون‌هايي داشته باشيم، چه معيارها و شخصيت‌هايي داشته باشيم كه در تشخيص مصداق كمتر اشتباه كنيم. كه اين دو تا بحث است.

* شما در اظهارات‌تان در حاشيه يكي از جلسات دانشجويي فرموده بوديد كه ما توان اجرايي آقاي جليلي را تضمين نمي‌كنيم، واقعا با این پیش فرض از آقای جلیلی حمایت کرديد؟

انتشار آن مصاحبه كار صحيحي نبود؛ كار غيراخلاقي یکی از سایت‌ها بود، براي اين‌كه من سخنراني‌ام كه تمام شده بود داشتم مي‌رفتم كه دو، سه نفر از دوستان جلوي ما را گرفتند و يك آقايي هم كنار ما ايستاد من هم چيزي در دستانش نديدم كه  ضبط کند، بعد از ما پرسيدند شما چرا آقاي لنكراني را بر آقاي جليلي و زاكاني ترجيح مي‌دهيد؟ من در پاسخ گفتم كه سابقه اجرايي آقاي لنكراني براي من روشن‌تر است، همین.

* بعد از اين که آقاي لنكراني به هر دليلي انصراف دادند و با توجه به ابهام در سابقه اجرايي آقاي جليلي در 10 روزي که جبهه پایداری در حال بررسی بود، با توجه به سوابق روشن آقاي حداد، چرا آقاي جليلي را نماينده گفتمان انقلاب اسلامي معرفی کردید؟ مگر آقای حداد حرفی غیر از گفتمان انقلاب اسلامی می‌زدند؟

نگاه كنيد اين بحث، خيلي بحث طولاني و پرچالشي بين خود ما بود، ما بالاخره بايد به يك جمع‌بندي مي‌رسيديم يا بايد اظهارنظر نمي‌كرديم، كه عدم اظهارنظر براي يك جريان سياسي غلط است؛ آقاي حداد در بين گزينه‌هاي ابتدايي ما بود، ايشان جزء پنج گزينه اول جبهه پایداری بود، اما ما روي آن ائتلاف سه نفره حرف داشتيم، آن ائتلاف يعني اين‌كه آقاي حداد در نهايت بايد كنار مي‌رفت.

آقای حداد ما را گره زد به يك موضوعي كه از نظر ما مبناي سازو كار آن درست نبود، حالا اين جاي بحث دارد كه چرا مي‌گوييم مبنائا درست نبود و قابل استناد نبود. پس يك وضعيت مبهمي را آقاي حداد براي ما ايجاد كرده بودند، در این خصوص که آقاي حداد مي‌ماند يا نمي‌ماند؟ فرض كنيد كه آقاي جليلي هم كنار برود، آقاي حداد هم كنار برود، ما را منتقل مي‌كند به وضعيتي كه آن وضعيت براي ما ناخواسته بود.

يك مسئله جدي دیگر درخصوص آقای حداد وجود داشت و ما با آن مشکل داشتیم، تيم‌هاي اقتصادي، روش‌هاي اقتصادي و كساني كه تئوري‌هاي اقتصادي دولت آينده را بر فرض اينكه آقاي حداد رئيس‌جمهور بشود تهيه و تدوين مي‌كردند. خوب تيم اقتصادي که مورد تایید ما بود مثل آقاي داوودي، آقاي درخشان، آقاي زاهدي‌وفا و امثال اينها بودند که اختلاف‌نظرهاي جدي با تیم اقتصادی آقاي حداد داشتند، مثلا حاج احمد توكلي و اقای نادران و... از جمله کسانی بودند که تئوری های اقتصادی تیم آقای حداد را در دولت آینده می دادند و ما اختلاف‌نظرهای جدی با آنها داشتیم و این اختلافات را هم در برخورد دولت آقاي احمدي‌نژاد می توانید مشاهد کنید، مثلا در مسئله هدف‌مندي و بحث‌هاي ديگر.

مثلا طرح تثبيت قيمت‌ها كه به نظر من خيلي به اقتصاد كشور صدمه زد دوستان ما در مجلس سوم طرح آوردند و به تصويب رساندند و مشكلات زيادي براي كشور درست شد. من در اين حوزه صاحب‌نظر نيستم فقط بحث‌هايي را كه به گوشم رسيده را منتقل مي‌كنم، بايد از خود دوستان اقتصادي بپرسيد كه با هم بحث كنند و ببينند چه چيزي اشتباه و چه چيزي درست بوده است.

بنابراين دو موضوع وجود داشت. در رابطه با آقاي جليلي بحث ما درباره معيارها سابقه اجرايي به اين معنايي كه شما مي‌گوييد، نبود ما مرزمان، مرز گفتمان انقلاب بود. در مرز گفتمان انقلاب هم ما فقط دو نفر كانديدا داشتيم يعني آقاي جليلي و آقاي حداد بودند و بايد از بين اين دو نفر يكي را انتخاب مي‌كرديم، اگر از اين دو نفر عبور مي‌كرديم خيلي مرز بين اصول‌گراياني كه باقي مي‌ماندند و اصلاح‌طلبان و تيم آقاي هاشمي كمرنگ و محو مي‌شد و شما دیگر مرز روشنی نمي‌ديديد، چه در حرف‌هايي كه مي‌زدند و چه در استراتژي‌ها و چه در برنامه‌هايي كه ارائه مي‌كردند.  همه آنها مي‌گفتند كه ما ولايت فقيه را قبول داريم، برنامه‌هاي سياسي‌شان با هم چه‌قدر تفاوت داشت، برنامه حوزه فرهنگ‌شان چه‌قدر تفاوت داشت، حوزه اقتصادشان چه‌قدر تفاوت داشت. همه آنها حوزه اقتصادشان «توسعه‌گرا» بود، همه‌ آنها رفتار ما را در حوزه سياست خارجي تهديد فرض مي‌كردند، چيزي كه رهبر انقلاب آمدند بعد از انتخابات جواب دادند.

شما مناظرات را دوباره دوره كنيد، تفاوت تيم‌هايشان را مرور کنید. فرضا اگر يكي از اصول‌گرايان محترم هم رئيس جمهور مي‌شد خيلي تيمش با کاندیداهای جناح مقابل تفاوت نداشت، احتمالا به جز همين چهار پنج نفري كه در فتنه درگير بودند با کمی تغییرات تيمي مشابه كابينه فعلي دور هم جمع مي‌شدند، بالاخره حجم زيادي از دولت را بعضي از اصلاح‌طلب‌هاي معتدل و اشخاص وسط تشكيل مي‌دادند و ما با این موضوع مشکل داشتیم
، ملاك ما اين است كه وقتي يك كسي نماد يك چيزي مي‌شود رفتار و عملش هم مبتني بر آن باشد آن اطمينان را كه آقاي حداد و آقاي جليلي براي ما ايجاد مي‌كردند آنهاي ديگر براي ما ايجاد نمي‌كردند.

* يعني تنها دلیل عدم رسيدن جبهه پايداري به آقاي حداد، اين بوده است كه ایشان شما را به يك ائتلاف گره زده است؟ نمی‌شد خارج از ائتلاف به عنوان یک شخص حقیقی از ایشان حمایت می‌کردید تا در افکار عمومی موج حمایتی از آقای حداد ایجاد شود؟

ما چند نفر را با هم مقايسه کردیم آقاي فتاح، آقاي جليلي، آقاي لنكراني، آقاي حداد و آقاي ميركاظمي. اينها را با هم مقايسه كرديم بعضي‌ از آنها حاضر نشدند كه بيايند، بعضي از آنها مي‌گفتند كه اصلا حرفش را هم نزنيد، اسمم را مطرح نكنيد من راضي هم نيستم، آقاي فتاح گفتند كه آقاي لنكراني نسبت به من اصلح‌ هستند چرا سراغ من آمديد، بالاخره قضيه آقاي حداد اين بود كه ايشان وارد ائتلافي شدند كه براي ما روشن بودكه اختلاف بين اين سه نفر خيلي زياد است و آنها اختلاف گفتماني با هم داشتند.

آقاي دكتر لاريجاني كه الان رقيب آقاي حداد در مجلس مطرح مي‌شدند جزء حاميان جدي آقاي قاليباف بودند، فراكسيون رهروان ولايت كه در رقابت با فراكسيوني كه رئيسش آقاي حداد هستند در مجلس شكل گرفته بود عمدتا طرفدار آقاي قاليباف بودند، همين فراكسيوني كه الان از داخلش صد نفر طرفدار اعتدال درمي‌آيند. ما مي‌گوييم كه اصلا جنس آقاي حداد تفاوت داشت؛ در آن ائتلاف سه نفره، يك نفر نماد اصول‌گرايي سنتي بود و يك نفر به قول خودش اصولگرای اصلاح‌طلب بود و يك نفر هم يك اصول‌گراي شش دانگ بود.

عملكرد اين سه نفر در فتنه را با هم مقايسه كنيد اين سه نفر سه جور رفتار متفاوت داشته بودند، مثلا آقاي حداد سينه سپر كرد و به میدان آمد و سخنراني کرد، يك نفر نه سيخ بسوزه نه‌كباب، يك نفر هم اگر حرفي مي‌زد به نفع فتنه صحبت مي‌كرد. این سه نفر جنس‌شان با هم يكي نبود، در جريانات سياسي نمي‌توان براساس احتمالات تصمیم گرفت.

* شما با اين مبنا كه اگر در انتخابات امر بين اصلاح‌طلب و اصولگرا داير شود، دیگر نامزدهاي اصول‌گرا به نفع کسی كه رأي بيشتري در میان اصولگرایان داشت، از ميدان رقابت خارج شوند، موافق هستيد؟ جبهه پايداري اين مبنا را قبول دارد؟

اگر اصول‌گرايي عملي باشد يعني توحيدش، توحيد فعلي باشد، عملي باشد قبول داريم، اما فرض كنيد من بيايم حرف اصول‌گرايي بزنم اما رفتارم اصلاح‌طلبانه باشد، تيمم اصلاح‌طلب باشد، كاركردهايم به نفع اصلاحات باشد، خب ما اين را قبول نداريم كه اصول‌گرايي است.

اصلا مشكل ما با آقاي احمدي‌نژاد هم همين بود، او افراد دو نقش را در کنار خود جای داده بود. اشخاصي كه با هاشمي بودند، با موسوي بودند، با خاتمي هم بودند در دولت احمدي‌نژاد هم بودند، تمام اين مسائل مالي و فسادهايی هم که مطرح شد اگر دقت کنید زير سر همین افراد  بود.

شما شناسنامه افرادي كه در اين حلقه هستند را نگاه كنيد عمدتا اينجوري هستند، ما با اين تلقي‌ها و رفتارها مشكل داريم، به نظر ما يك فرد اصلاح‌طلب تمام عیار از این افراد فرصت‌طلب بهتر است، چون تكليفش با مردم روشن است مردم می فهمند چه انتخابی کردند،  مي‌فهمند كه درست فكر كردند يا غلط فكر كردند ولي كسي كه تدليس مي‌كند، چهره خودش را پنهان مي‌كند، آدرس اشتباهي به مردم مي‌‌دهد، خيانت بزرگتري به مردم مي‌كند.

ما مي‌گويم اصول‌گرايي، به حرف‌هاي اصول‌گرايانه زدن نيست به رفتار اصول‌گرايانه است. هر كس رفتارش اصول‌گرايانه باشد من استدلال شما را در موردش قبول دارم.



* با توجه به فرمايشات مقام معظم رهبري مبني بر وحدت در دايره اصولگرايي، جبهه پايداري از ابتداي تشكيل شدنش تا به حال با چه كساني يا چه گروه‌هايي وحدت داشته است؟

نگاه كنيد در همين مجلس اخير كه مرز بين طرفداران ناب انقلاب و كساني كه مقداري سکوت می کنند، (حالا از لفظ ناب انقلاب استفاده می کنیم ممكن است به يك سري از دوستان بر بخورد، مرز بين سكوت و عدم سكوت بگوییم بهتر است) خب در این مجلس ما چيزي تحت عنوان فراكسيون انقلاب اسلامي، فراكسيون جبهه پايداري و امثال اينها در مجلس درست نكرديم و زير چتر آقاي حداد رفتيم كه روش ما را قبول ندارد.

غير از اين است؟! ما ادعايي كرديم؟ چيزي خواستيم؟ ببينيد جايي كه ما اعتماد پيدا مي‌كنيم به اينكه، اينها در روش و در مبنا واقعا رفتارشان منطبق بر آرمان‌هاي انقلاب است قطعا از خودگذشتگي مي‌كنيم.

در مورد آقاي جليلي هم همين‌طور بود، ما اصرار نكرديم بر چيزي كه خودمان قبول نداريم. ما در مورد آقاي جليلي با خيلي‌ها وحدت كرديم و با خيلي از جرياناتی كه حتی جبهه پايداري را قبول ندارند به وحدت رسیدیم.

* مي‌شود نام ببريد؟

مثل عدالت‌خواه‌ها.

* يعني جبهه پايداري با عدالت‌خواه‌ها، از لحاظ مبنایی مشکل دارد ولی در ماجرای انتخابات روی گزینه واحدی به توافق رسیدید؟

يعني ما روي گزينه نهایی توافق نظر پيدا كرديم. آنها خیلی به ما نقد دارند، مگر آقاي سليمي‌نمين كم نقد مي‌كند. اما سر گزينه نهایی ما از آنها حمايت كرديم. اگر ما احساس كنيم نظام يك جايي نياز به كمك دارد بدون ذره‌اي مطالبه قطعا در راستاي حمايت انقلاب عمل مي‌كنيم و هميشه هم از خودگذشتگي كرده‌ايم.

هيچ‌وقت ديگران را دعوت به خود نكرديم كه مثلاً بياييد به گزينه‌ای كه ما مي‌گوييم رأي بدهيد و تا به الان اين‌طوري بوده است. آیا براي رياست فراكسيون اصولگرایان آقاي مرتضی آقاتهراني نمي‌توانست كانديدا شود؟ ولی چون چون آقاي حداد حضور داشت ایشان حتی کاندیدا هم نشد.

* به نظر شما آقای آقا تهرانی رای می آورد و توان مدیریت فراکسیون اصولگرایان را داشتند؟


حالا آن بحث ديگري است. نگاه كنيد كه ما چرا به آقاي حداد رسيديم؟ چون ما احساس كرديم آقاي حداد مثل آن چيزي است كه حزب جمهوري اسلامی به آقاي رجايي رسيد. آقاي شهيد بهشتي گفت: درست است كه آقاي رجايي از حزب ما نيست؛ اما كسي كه بهتر اين كار را مي‌تواند اداره كند آقاي رجايي است، ما هم ديديم آقاي حداد بهتر مي‌تواند اداره كند، با اين‌كه آقاي آقاتهراني دبيركل جبهه پایداری هستند ما از آقای حداد حمایت کردیم. اين فكرها که ما باید گزینه خودمان را به جای آقای حداد قرار دهیم، اصلا در ذهن ما نبود و نيست؛ اين رفتار در بقيه جريانات سياسي واقعا كمرنگ ديده مي‌شود، نگاه حزبي و باندی در داخلشان خيلي قوي‌تر است.

* با توجه به تاکید مقام معظم رهبري در ديدار اخيرشان با دانشجويان مبنی بر اینکه «آرمان‌گرايي بايد معطوف به نتيجه باشد، نمي‌شود آرمان‌گرا بود ولي نتيجه را نگاه نكرد»، آیا شما اين نقد به جبهه پايداري در انتخابات مجلس و رياست جمهوري را قبول دارید که نتیجه‌گرایی را در تصمیمات سیاسی خود جای نداد؟ خود شما به به عنوان یکی از اعضای جبهه پایداری آیا نقدی به عملکرد این جبهه در عرصه انتخابات داريد؟

در مباني نه ولي در مصاديق بله. مصاديق ممكن است ما يك كمي مثلا فرض كنيد كه در تشخيص افرادي كه معيارها را بايد تعيين مي‌كردند، مصاديق را بايد تشخيص مي‌دادند بايد رفتار بهتري مي‌داشتيم.
 
این عملکرد را در مشهد چون دست خود ما بود، انجام دادیم و ليست جبهه پايداري هم در مجلس و هم در شوراها اكثريت پيدا كرد. ما در مجلس از كسي مثل آقاي مهندس بني‌هاشم حمايت كرديم كه ممكن است اصلا رابطه‌ای با جبهه پايداري ندارد اما ايشان را گزينه اصلح اصولگرا ديديم و به مردم معرفی کردیم، ايشان به آقاي باهنر خيلي نزديكتر است تا با جبهه پايداري.

در همين دوره شوراي شهر مشهد از 25 نفر 19 نفر از ليست جبهه پايداري در مشهد رای آورد. حدود چهار، پنج نفر از كساني كه رأي آوردند از افراد جبهه پايداري هستند در حالی که بقيه ليست ما شامل افراد متدين و باسابقه‌اي است كه دوستان م

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







مربوط به موضوع : <-CategoryName->
نویسنده علی زارع مهرجردی در چهار شنبه 8 آبان 1392 |

طراحی و کدنویسی قالب : علیرضاحقیقت - ثامن تم

Web Template By : Samentheme.ir

موضوعات مطالب
آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان فرهنگی،اجتماع





برچسب‌ها